به نام نامی اغازگر زندگی
به من مجال اغاز اغزگر بودن نویسندگی دلتنگی هامان را هدیه کن بگذار از عشق و احساس سخنس برانم در گرو دار گم شدن در روزمرگی در مرگ زندگی در مرگ عشق بگذار تا با هم از چیزی بنویسیم که ان را دلتنگی می نامییم بگذار در کوچه پس کوچه های عشق بدون مصلوب ساختنش گام نهیم و اغاز کنیم عشق را بدون به صلیب کشیدن قلبهامان احساسمان و حتی عشقمان مهربان به سرزمین حرفهای عشقی که نمیگذاریم به صلیب کشیده شود خوش امدی
به نام نامی اغازگر زندگی
به من مجالی بده تا پیااور اغاز یک زندگی شوم اغاز بیان دردی از یک زندگی به کمن مجالی بده تا برایت از دلتنگی هایی که دلتنگت میکند و ولتنگم میکند سخنی برانم در کوچه پس کوچه های احساس قدم بزن و به عشق مصلوب من نگاهی کن دستی بکش احساس را احساس کن در پیچ و خم سرزمینی که عشق و احساس را مصلوب میکند مرگ عشق را به صلیب بکش تا عشقت را به صلیب نبودن مکشد این اغاز سخن راندن از عشقی است که زنده میماند در پیچ و خم این شهر پر اشوب و این احساسات مرده سلام و خوش اومدی